توضیحات
در تاریکی
In The Dark
نویسنده: ای. نسبیت
سطح: Elementary
ژانر: وحشت
حجم کتاب: کوتاه ترین
انگلیسی: بریتانیایی
کل کلمات: 2340
کلمات منحصر به فرد: 543
من و دوستم هالدین توی مدرسه از پسری که اسمش ویزگر بود بدمون میومد. وقتی ما کار بدی انجام میدادیم همیشه اون به معلم میگفت. یه روز ما مقداری گیلاس از درختی دزدیدیم، اون همیشه به معلم میگفت. ما متحیر بودیم چون کسی هنگام دزدی ما رو ندید بنابراین ازش درباره دزدیمون پرسیدیم. اون بهمون جواب داد که میدونه، شاید احساس کرده یا یه چیری مثل این. واقعا عجیب بود. با این حال هالدین و من بزرگ شدیم. ویزگر یک گیاه خوار شد و هیچ وقت الکل نخورد. او همچنین جناب جورج ویزگر شد.
وقتی ما همه از دانشگاه آکسفرد فارق شدیم، من به خارج رفتم. درست یک سال بعد برگشتم و میخواستم دوست عزیز قدیمیم رو ببینم. او همیشه شاد، مهربان و صادق بود. من میخواستم لبخند را در کنار چشمان آبی او دوباره ببینم و صدای خنده خوشحالی او را بشنوم بنابراین برای ملاقات او به لندن رفتم. اما این بار او اصلا نمیخندید و بدبخت بود و چهره او رنگ پریده بود و ضعیف و مریض به نظر میرسید.
At school my friend Haldane and I hated a boy called Visger. When we did something bad, he always told the teacher. One day we stole some cherries from a tree. He as always told this to teacher. We were very amazed cause nobody saw us, so we asked him how we could know about our stealing. He answered to us that he just know it, maybe felt or something like this. It was very weird. Nevertheless, Haldane and I grew up. Visger became a vegetarian and never drank alcohol. He also became Sir
.George Visger
When we all left Oxford University, I went away abroad. Just one year later I came back and wanted to see me dear old friend. He was always happy, kind, and honest. I wanted to see the smile in his blue eyes again and hear his happy laugh, so I went to visit him in London. But and this time he even did not smile. He was miserable, his
.face was pale and he looked weak and ill
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.