توضیحات
امپراتور
The Emperor
نویسنده: فردریک فورسیث
سطح: Elementary
سبک: ماجراجویی، درام
حجم کتاب: کوتاهتر
انگلیسی: بریتانیایی
مجموع کل کلمات: 3464
کلمات منحصر به فرد: 685
هر سال، بانک دو نفر از کارکنانش را پاداش میداد. کارمندانی که به سخت ترین حالت کار میکردند را جایزه میدادند. بانک به دو کارمند و خانواده هایشان تعطیلات اهدا کرد. امسال،۱۹۷۷، تعطیلات سفر به موریتیوس بود. موریتیوس جزیره ی کوچکی در اقیانوس هند است. گردشگران زیادی از موریتیوس بازدید میکنند و بسیاری از آنها از ورزش های آبی و ماهیگیری لذت میبرند.
ادنا مورگاتروید با همسرش به موریتیوس آمده بود. جان هیگینز ازدواج نکرده بود و تنها سفر میکرد. ولی آقا و خانم مورگاتروید ۲۵ سال بود که ازدواج کرده بودند اما ادنا هیچ وقت از هیچ کس و هیچ چیز راضی نبود. روزها به سرعت سپری شدند. هر روز خانواده ی مورگاتروید همان کارهای همیشگی را انجام دادند. کنار ساحل نشستند. ادنا زیر یک چتر آفتابی نشست و رمان های عاشقانه خواند. راجر کارهایی که همسرش به او گفت انجام داد. ولی در آخرین روزهای تعطیلاتشان اتفاقی افتاد و هرآنچه که در این سالها تکراری بود را تغییر داد.
Every year, the bank rewarded two of its employees. The two employees who had worked the hardest were given a reward. The bank gave the two employees and their families a holiday. This year, 1977, the reward was a holiday in Mauritius. Mauritius is a small island in the Indian Ocean. Many tourists visit Mauritius. And
.many of them enjoy water-sports and sea-fishing
Edna Murgatroyd had come to Mauritius with her husband. John Higgins was not married – he was travelling alone. The Murgatroyds had been married for twenty-five years and Edna was never happy about anything or anybody. The days passed quickly. Every day, the Murgatroyds did the same things. They sat on the beach. Edna sat under a sun umbrella and read romantic novels. Roger did what his wife told him to do. But at last days of their holiday something happened that changed
.things that were the same for many years
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.