توضیحات
بچه های راه آهن
The Railway Children
نویسنده: ادیث نسبیت
سطح: Elementary
سبک: ماجراجویی
حجم کتاب: کوتاه تر
انگلیسی: بریتانیایی
کل کلمات: 8960
کلمات منحصر به فرد: 789
این داستان در نگاه شخص سومی نوشته شده است. روزی چند نفر پیش یک خانواده خوشحال آمدند و پدرشان را بردند. بچه ها متوجه نشدند که چه اتفاقی افتاد. مادرشان تنها چیزی که فقط به آنها میتوانست بگوید این بود که پدرشان مدت کوتاهی از آنها دور خواهد بود. این خانواده باید خانه یشان را در لندن ترک میکردند. مادر و سه فرزند به نامهای بابی، پیتر و فیلیس جوان به خانه جدیدی در نزدیک راه آهن در یورکشیر کوچ کردند. ایستگاه راه آهن کاملا حواس بچه ها را به خودش جلب کرده بود. آنها ماجراجویی های جذاب زیادی را تجربه کردند. بچه های کنجکاو حتی با یک مرد پیر، کسی که هر روز قطار ۹:۱۵ دقیقه را میراند، دوست شدند. این مرد به این خانواده کمک زیادی کرد تا اینکه بابی از او درخواست کمک کرد. دختر متوجه شد که پدرشان به جاسوسی متهم شده است.
This story is written in the third person plural. One day some people came to one happy family and took their father away. The children did not understand what had happened. Their mother could only tell them that father would be away for some time. The family had to leave their native home in London. The mother and three children Bobbie, Peter and the youngest Phyllis moved to a new house near the railway in Yorkshire. The childish attention was fully attracted by the railway station. They had many exciting adventures. The curious children even made a friend with an old man, who rode a 9:15 train every day. This man helped the family so much that Bobby decided to ask him for help. The girl found out their father was accused of spying
در زیر کلمات سخت مربوط به این داستان نیز قرار داده شده است.
pra telegraph, downward rose, petticoat, ungrateful, mada brooch, hare, junction, unpack, further, steaming, mend, welcoming, doorstep, packing, dearly, tidy, managed, cupboard, hound, fireman, granddaughter, handkerchief, railway
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.